برنامه سخنرانی برای سه شنبه همین هفته تنظیم شده است. اگرچه نتانیاهو درگیر فعالیتهای انتخاباتی در اراضی اشغالی است، اما فرصت دعوت به آمریکا و گفتگو با برخی مقامات این کشور برای اخلال در روند مذاکرات را در هیچ شرایطی از دست نمیدهد. بنابراین علی رغم اوج گیری فعالیتهای تبلیغاتی برای انتخابات زودهنگام پارلمانی، مقدمات سفر را فراهم کرده و مهام امور تبلیغات انتخاباتی را به همکاران حزبیش سپرده است.
در همین حال برخی از نزدیکان سیاسی او نظیر لیبرمن و دیگرهم فکرانش، فراخوان دادهاند که او را دراین سفر تاریخی تنها نگذارند. در طرف مقابل نیز این هروله و التهاب وجود دارد. این سخنرانی برای طرفین معناهای متعددی دارد که مختصرا بدان اشاره خواهم کرد.
برای نتانیاهو مسجل شده است که در انتخابات آینده حزبش پیروز میدان خواهد بود. بر اساس بسیاری از نظرسنجیهای انجام شده در داخل، احزاب راستگرا (نظیر لیکود، اسرائیل بیتنا، یهدوت هتوراه وخرده احزاب راست دیگر) در انتخابات پیش رو پیروز میدان خواهند بود. تجزیه و تحلیل این روند را به مقال دیگر که مختص این موضوع است واگذار میکنم. بنابراین ضرورتی برای حضور تمام وقت در کارزار تبلیغاتی که برنده آن حزب وی با حدود 23 تا 25 کرسی در مجلس است نمیبیند. خاصه آن که حضور وی در آمریکا، سخنرانی مفصل و احیانا شنیدنی که تهیه کرده و استقبال شایان توجهی که احتمالا از وی خواهد شد خود به خود کمک موثری در سنگین کردن کفه آرا به نفع وی خواهد داشت. بنابراین از منظر داخلی (انتخابات) و خارجی (دعوت و استماع به سخنرانی در باب ایران) اوضاع بر وفق مراد وی جلوه میکند. افزون بر آن جمهوری خواهان خوش حالی خود را از پیروزی راستگرایان بر رقبایشان را کتمان نمیکنند.
روابط مقامات آمریکا و اسرائیل پس از پیدایش این دولت در 1948 همواره روابطی حسنه و مبتنی بر دیدگاههای مشترک در بسیاری از مسائل راهبردی بوده است. این روند بتدریج رشد مناسبی پیدا کرده و در عمل دو طرف رابطه راهبردی را پایه ریزی کردهاند. بررسی روابط دوجانبه نشان میدهد که تقریبا تمامی روسای جمهور آمریکا با تمام روسای جمهور و نخست وزیران این دولت روابطی دوستانه داشته و ندرتا اختلافاتی میان آنها با رهبران آمریکا از هر دو حزب رخ داده است. پیوندهای عاطفی عمیق میان هر دو طرف برقرار بوده و این پیوندها با علایق سیاسی، فکری، اقتصادی و ... مستحکم تر شده است. اگر از چند موضوع نظیر حمله بدون هماهنگی با آمریکا به کانال سوئز در 1956، هستهای و سپس اتمی شدن این کشور مغایربا نظر مقامات آمریکا، حمله به ناو آمریکایی لیبرتی و موضوع جاسوسی بولارد بگذریم، این نخستین بار است که میان روسای دو دولت اختلافات به صورت حاد و رسانهای آشکار شده و زمینه را برای بیان تعابیر تند از سوی طرفین فراهم آورده است. وزیر خارجه آمریکا نتانیاهو را کوته نظر خوانده و مشاور امنیت ملی آمریکا خطرات و نگرانیهایش در باب سفر او را به زبان میآورد.
چند سال پیش که دو تن از چهرههای دانشگاهی آمریکا با انتشار کتابی مستند و تحقیقی به "لابی اسرائیل در آمریکا" اشاره کرده و نقش آنها را در انحراف روند تصمیم گیریهای سیاسی از منافع ملی به منافع اسرائیلی به وضوح آشکار کرده بودند، کثیری از هم کیشان یهودی، آنان را به بزرگ نمایی و خیانت و انجام کار غیر علمی و سایر اتهامات دیگر نواخته بودند. آنچه درجریان این سخنرانی روی خواهد داد به عبارتی چنین است" مداخله تمام عیار رئیس یک دولت خارجی به اعتبار لابی یهودی، در امور داخلی آمریکا و سوء استفاده از اختلافات دو حزب برای به کرسی نشاندن خواسته دولت یهودی".
این موضوع در حقیقت نقطه تاکید و پایان مناسبی بر تمامی ادعاها و مضمون مطرح شده در کتاب مرشایمر و والت است. این دو استاد برجسته البته به جبران آن کار تحقیقاتی عمیق خود، مطرود جامعه دانشگاهی آزاد آمریکا واقع و اخراج شدند. برخی نظرسنجیها حاکی از هزینه سنگین برای نمایندگان دموکراتی است که سخنرانی مذکور را بایکوت کردهاند.
نتانیاهو آمریکاییها را در مقابل یک چالش قرار داده است. چالشی که یک سر آن منافع ملی اسرائیل و سر دیگرش منافع ملی آمریکاست. او قمار سنگینی به راه انداخته و در این میان اعتبار و موقعیت یهودیان را نیز به خطر انداخته است. اینک همه جهان شاهد سوء استفاده رئیس یک دولت خارجی از اختلافات داخلی میان دو حزب آمریکاست. واکنش یهودیان آمریکا به این انقسام اجباری، پس از سخنرانی جنجالی دیدنی خواهد بود که آیا خود را بیش و پیش از آنکه یهودی بدانند همچنان خود را آمریکایی میدانند یا خیر و موضع آنها در مقابل این مداخله آشکار چه خواهد بود؟ اگرچه یهودیان عمدتا طرفدار حزب دمکرات بودهاند اما هیچ گاه حزب جمهوری خواه را نیز از حمایتهای خود بی نصیب نگذاشتهاند. در این کشاکش آیا مدافع منافع کشور دیگری خواهند بود و جانب رئیس دولتی دیگر را در قبال حمایت از مواضع رئیس جمهوری خود خواهند گرفت. موضعگیری طرفداران غیریهودی در این مسئله البته خود داستان دیگری دارد.
به نظر میرسد که اوباما از اوضاع بد و نابسامان منطقه و بحران آفرینیها و هزینه سازیهای او به خوبی آگاه است. تلاشهای مستمر و سفرهای مکرر اما بینتیجه وزیر خارجه برای حل مسئله سازش و سرسختی شدید نتانیاهو نشان داد که وی تمایلی برای حل مشکل نشان نمیدهد. جنگهای متعدد سالیان اخیر با فلسطینیها، بخشی عمده ای از جنایات اسرائیل را به پای آمریکا نوشته و احتمال وقوع مکرر این جنگها که جامعه جهانی را آزرده خاطر کرده با روی کار آمدن جناح راست در اسرائیل بیشتر شده است. بیتوجهی هوشمندانه به خواست مکرر حمله به ایران، ایستادن در مقابل زیاده خواهیهای منطقهای نتانیاهو و عدم اجازه به سوء استفاده از آمریکا برای کنترل منطقه آن چنان که کری با اشاره به بهره برداری اسرائیل از حمله آمریکا به عراق بیان کرده، حاکی از نوعی انشقاق در سیاستهای مشترک برای آینده منطقه محسوب میشود. حقیقتا وقتی که علاوه بر همه نهادهای بین المللی ناظر بر امور هستهای ایران، دو سیستم امنیتی دشمن (موساد و آژانس امنیت ملی آمریکا) هم رسما اعلام کردهاند که ایران در صدد ساخت بمب اتمی نبوده و نیست، نتانیاهو دیگر با چه رویی میرود و با چه آبرویی باز میگردد؟
نظر شما